اس ام اس


اگه یه روز فروختمت نراحت نشو، من آدم فروش نیستم گل فروشم.

 

چقدر خوبه آدم یکی رو دوست داشته باشه نه به خاطر نیازش، بلکه چون کسه دیگه ای رو نداره، نه به خاطر اینکه تنهاست و اجباریه، بلکه به خاطر اینکه طرف ارزش دوست داشتن رو داره.

 

توی دفتر یادداشت روزانه ات از طرف من بنویس:

دوستت دارم.

 

محبت از درخت آموز که از سر هیزم شکن سایه بر نمی دارد.

 

خطر!!! اگه این اس ام اس رو بخونی ویروس وارد مغزت میشه

loading...10%...30%...60%

error

مغزی پیدا نشد.

 

آنگاه که ضربه های تیشه ی زندگی را بر آرزوهایت احساس میکنی، به خاطر بیاور که زیبایی شهاب ها از شکستن قلب ستاره هاست.

 

ستاره ۵ انتها داره... مربع ۴ انتها داره... مثلث ۳ انتها داره... خط دو انتها داره... زندگی یک انتها داره... امیدوارم دوستی من و تو مثل دایره بی انتها باشه.

 

پرسیدم: عشق چیست؟ گفت:آتش است. گفتم: مگر آن را دیده ای؟ گفت: نه در آن سوخته ام.

 

ببخشید دیر وقت مزاحم شدم. یه موضوع خیلی مهم پیش اومده هر کاری می کنم خوابم نمی بره، تو می تونی کمکم کنی؟

.

.

چی؟

.

.

نمی تونی؟

.

.

باشه از یکی دیگه میپرسم.

 

به علت ته کشیدن پیامک برای ارسال، پیشاپیش عید نوروز ۱۳۸۷ را تبریک و تهنیت می گویم.

 

اگر کسی رو دوست داری که اون تو رو دوست نداره سعی کن ازش متنفر بشی و فراموشش کنی. ( از سخنان گهربار پدرام صادقی)

 

تمام لذت های دنیا واسه زمانیه که اصلا انتظارشو نداری و هیچ لذتی بالا تر از دوست داشتن نیست پس حالا که انتظارشو نداری

دوست دارم.


 

من خورشید را نمی بخشم که وقتی تو در کنارم نیستی طلوع و غروب می کند، ماه را نمی بخشم که وقتی تو تنهایم گذاشتی باز هم آسمان را روشن میکند. من حتی ثانیه ها را نخواهم بخشید که بی تو در گذرند، گلها را نیز نمی بخشم که بی حضور تو عطر می پراکنند.

شب دریاییست که قایق انتظار ما را به صبح میرساند.

چگونه امیدوار بمانم وقتی همه درهای باز را به رویم می بندی؟ چه سان انتظار بکشم وقتی که می دانم بازگشتی نیست؟ چگونه وعده ی سبز شدن را به زمستان بدهم وقتی باران بهار دست نیافتنی است؟ چرا گریه نکنم وقتی این بغض را راهی جز شکستن نیست؟ چگونه بمانم وقتی چاره ای جز رفتن نیست!؟

وقتی شب از کنار پنجره گذشت، خورشید به دیدارمان خواهد آمد، وقتی دستهایمان خالی به سمت آسمان بلند شد، باران پذیرای ما خواهد بود، وقتی قلبهایمان از عشق تهی شد، موسیقی پر احساس نسیم همراهیمان خواد کرد، اما هرگز مباد آن لحظه که امید و آرزو در آسمان وجودمان غروب کند، چرا که مرگ طلوع خواهد کرد.

افتخار در خشک کردن قطره های اشک است نه در جاری ساختن سیل خون.

چای سرد و برنج سرد را می توان تحمل کرد ولی نگاه سرد و لحن سرد را نه.

اگر حسادت خاصیت سوختن داشت، احتیاج به سوخت دیگری نیست.

لحظه ها در گذرند، بکوشیم که در این جاده ی پر مسافر، همسفران خوبی باشیم. ناخوشی ها را با هم و بدی ها را در کنار هم تحمل کنیم، زندگی بدون سختی خیال است و بودن من بدون تو محال.

مردن فاجعه نیست، در حسرت دیدن باران ماندن فاجعه است. درد من شکستن قلب آیینه هاست. دیدن پنجره ای که دریچه ی قلبش را به روی باران پشت شیشه باز نمیکند، فاجعه است.

دلتنگ نوازش نگاهت می شوم بی تاب و بیقرار. دلتنگ قصه های تو تا دوباره گم شوم در عاشقانه های شیرین و فرهاد. در سوز و گداز لیلی و مجنون، دلتنگ روزهای آزادی می شوم گر چه تبعیدم به دورترین مکان دل تو...

اینک درمانده تر از همیشه به خلوت خود خزیده ام! خلوتی که با رویاهای زیبایم آذین بندی شده. خلوتی که متعلق به من است. منی که به این خلوت خو گرفته ام...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد