خنده دار

یقه اولین خواستگار رو بچسبید که شاید تنها شتر بخت شما باشه

 

ناز و لفت و لیس رو بذارید کنار

 

در معرض دید باشید، گذشت اون زمان که می‌گفتن: من اون دختر نارنج و ترنجم که از آفتاب و از سایه می رنجم. سن ازدواج رو بیارین پایین، همون 17 یا 18 خوبه. بالاتر که برین همچین بگی نگی از دهن می‌افتین

 

تموم دوست پسراتونو تهدید به ازدواج کنید، اگه موندن چه بهتر، نموندن دورشون رو درز بکشید

 

دعای باز شدن بخت رو دور گردنتون آویزون کنید، یه وقت کتابشو دور گردنتون آویزون نکنید که گردن لطیفتون کج می‌شه

 

پسر‌های فامیل بهترین و در دسترس‌ترین طعمه‌ها هستند، رو هوا بقاپیدشون

 

رو شکل و شمایل ظاهری پسرها زیاد حساسیت به خرج ندید، پسرهای خوشگل، هستن دچار مشکل

 

توی اجتماع بر بخورید، با مردم قاطی شید، با ننه صغرا و بی‌بی عذرا نشست و برخاست کنید، همینا هستن که شادوماد می‌سازن واستون

 

یه کم به خودتون برسید، منظورم آرایش و برداشتن زیر ابرو و ریمل و پودر و سایه و کرم شب و روز و ماسک خیار و فر مژه و خط لب و خط چشم و... نیست. حداقل قیافه یه آدم رو داشته باشید

 

در پوشش دقت کنید، لباس چسب و کوتاه فقط آدمای بوالهوس رو دورتون جمع می کنه، یه پوشش سنگین و اندکی رنگین با حفظ معیارهای دوماد پسند بهترین

 

- مهمون که میاد قایم نشید، چای ببرید، پذیرایی کنید، خلاصه یه چشمه بیاین که بعله ما هم هستیم

 

- سعی کنین از هر انگشتتون هفت نوع هنر بباره که مامانه بتونه جلوی در و همسایه قر و قمیش بیاد که دخترم قربونش برم اینجوریه و اونجوریه...

 

تا مامانه و باباهه می‌گن دخترمون دیگه وقته عروسیشه مثل لبوی نپخته سرخ نشین و در برید، در حرکات و سکناتتون این نظر رو تایید کنید و دنبالشو بگیرید

 

بلاخره اگه خدای نکرده می‌خواین جزو اون یک میلیون و هفت صد هزار دختر بی شوهر نباشید (تازه اگه همه پسرای این مملکت دوماد شن، که نمی شن) هر چی دارید، رو کنید، منظورم اعضا و جوارحتون نیست منظورم کمالات و هنر مندیاتتونه

 

و آخرین توصیه اینکه عوض اینکه توی جریانات عشقی خیابونی و زودگذر غرق بشید و مثل کبک سرتونو زیر برف کنید یه خورده به فکر زندگی آینده‌تون بشید و اینقدر از این دست به اون دست نرید چون کثیف می‌شید می پکید

اگه توی قزوین با یه قزوینی قوی هیکل ، تو یه کوچه بنبست ، گیر کردی سه راه بیشتر نداری:

1.از خجالت اب شی بری توی زمین

2.از ترس دود شی بری توی هوا

3.دستاتو بزنی به دیوار و توکل کنی بر خدا

52-اخه بز، خر ، گوسفند ، الاغ ، میمون ، گورخر ، گاو ، بوزینه ، کنه،......... این همه حیوون . چرا شیر شد سلطان جنگل؟

53-به غضنفر میگن اگه آب نبود چی میشد؟

میگه اونوقت شنا یاد نمی گرفتیم بعد غرق میشدیم

54-شهرداری قزوین تو پارکاش تابلو زده نوشته لطفا گل بچینید 

55-یارو پا میشه میره حرم امام رضا، میگه امام رضا جان؟ تو با این همه طلا چرا آخه هشتم شدی؟

56-میدونی رشتیا به بچه اولشون چی میگن؟ مرحمتی دوستان! به بچه دوم چطور؟ دوستان مارو شرمنده کردن! به بچه سوم؟ دوستان دیگه شورشو درآوردن!

57-به یه یارو میگن یه حدیث بگو، میگه ابدو بدوووووو دووووو دووووو لا لااااااا، میگن این چه حدیثی بود؟ میگه این حدیث از حضرت علی اصغر روایت شده.

58-اصفهونیا رو از چهار تا چیز میشه شناخت:
- همشون زیرشلواری آبی راه راه دارن
- هر قلوپ نوشابه که می‌خورن به شیشه نگاه می‌کنن ببینن تا کجاش رفته
- جلوی در وامیستن و به جای اینکه بگن بفرمایین تو، میگن حالا چرا نمیان تو؟
- بستنی لیوانی که می‌خورن حتما درش رو می‌لیسن

59-یه روز رشتیه با یه ترکه با یه امریکای با یه آبادانی با یه مکزیکی با من تصمیم گرفتیم  تو رو سر کار بزاریم که گذاشتیم .

60-قزوینیه میره بیمارستان یه بچه رو تو الکل میبینه میگه خانم ببخشید این کون ترشی ها چند ؟!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد