ابراز علاقه

10 راز ابراز علاقه

 

 
 
 

 1- به جای انکه از روی در مانگی رمانتیک باشید با چشمان باز و امیدوارانه رمانتیک باشید.

2- به خاطر داشته باشید خوشحالی و خوشبختی چیزی نیست که مالکش باشید.خوشبختی یک مهارت است .

 خوشبختی را نمی توانید به چنگ آورید. خوشبختی را هنگامی تجربه خواهید کرد که بیاموزید در هر لحظه چگونه

 زندگی کنید.

3- چنانچه خواهان آن هستید که عاشق باشید. می بایست نخست عشق را در درون خود جسته و یافته باشید.

 فقط در این هنگام است که عشق را در دیگری نیز خواهید یافت.

4-  به ازدواج خود مانند راهی محتول کننده و سفری که در بردارنده رشد و تغییر شخصی است بنگرید . گام

 برداشتن در این مسیر برای شما و همسرتان نیرو استحکام , پایمردی و بردباری به همراه خواهد آورد تا بتوانید

 سفر عشق را دو شادو ش یکدیگر بپیمایید.

5- به همسرتان توجه و علاقه نشان دهید و هرگز از یاد مبرید که چرا عاشق او شدید.

6- به همسرتان کمک کنید شما را بیشتر و بهتر دوست داشته باشد. با در میان گذاشتن خواسته های پنهان و

 نیز درونی ترین و عمیقترین نیازهایتان با او کمکش کنید تا شما را خوشحال کند.

7- به بیان این نکته که عاشق همسرتانید اکتفا نکنید. به او بگویید چرا دوستش دارید و به او عشق می ورزید.

8- اعجاز و وفوری را که همسرتان با عشق خود به زندگیتان آورده شکر گزار باشید.همانا او کلید ورود شما به

 بهشت روی زمین است.

9- به خاطر داشته باشید ازدواج به شما کمک می کند تا هر آنچه را در شما دوست داشتنی نیست بهبود

 بخشید.

10- پایبندی خود را ازدواجتان هر روز تمدید وتجدید کنید . آن را قوی تر و عمیقتر از روز قبل سازید. این امر رابطه

 شما را از یک دوستی و یا موانست به یگانگی و الحاقی حقیقی و کم نظیر بدل می سازد که یک یک اعمال و

 حرکات شما را از معنا و مفهوم آکنده می سازد.

 همواره مراقب چهار نشانه هشدار دهنده در مورد ازدواج باشید:

مقاومت, مخالفت, جبهه گرفتن

بی میلی, دلخوری , انزجار

طرد کردن , رد کردن , نپذیرفتن

واپس زدن , سرکوب کردن و سرخوردگی

 
 

فرق پسرها با دخترها

فرق پسرا با دخترا:

پسرها:

 با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک.کارت رو داخل دستگاه میذارن.کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن.پول و کارت رو میگیرن و میرن.

دخترها:
با ماشین میرن دم بانک.در آینه آرایششون رو چک میکنن.به خودشون عطر میزنن.احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن.در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن.در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن.بلاخره ماشین رو پارک میکنن.توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن.کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه.کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون.دنبال کارت عابربانکشون میگردن.کارت رو وارد دستگاه میکنن.توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن.کد رمز رو وارد میکنن.20 دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن
کنسل میکنن.دوباره کد رمز رو میزنن.کنسل میکنن.دوست پسرشون رو صدا میزنن که کد صحیح رو براشون وارد کنه.مبلغ درخواستی رو میزنن.دستگاه ارور (خطا) میده.مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن.دستگاه ارور (خطا) میده.بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن.انگشتاشون رو برای شانس رو هم میذارن.پول رو میگیرن.برمیگردن به ماشین.آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن.توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن.استارت میزنن.پنجاه متر میرن جلو.ماشین رو نگه میدارن.دوباره برمیگردن جلوی بانک.از ماشین پیاده میشن.کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (آخه حواس نمی‌ذاری برای آدم)سوار ماشین میشن.کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده.آرایششون رو توی آینه چک میکنن.احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن.مندازن توی خیابون اشتباه.برمیگردن.میندازن توی خیابون درست.پنج کیلومتر میرن جلو.ترمز دستی رو آزاد میکنن (میگم چرا انقدر یواش میره )

(این مطلب رو من ننوشتم.گفته باشم)

سیر تکاملی

سیر تکاملی دخترا:

سال 1230
مرد: دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمی شم...
زن: آقا حالا یه غلطی کرد ، شما بگذر.نامحرم که خونمون نبوده. حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده...
مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. نخیر نمی شه باید بکشمش...
-- بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخش
ه
سال 1280
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی. تو غلط می کنی. تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها! شکر خورد. دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده...
مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدونه درد می کشمت...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال1330
مرد: چی؟ دانشرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا می خوای بری دانشرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم...
زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ...
مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم. یه دانشرایی نشونت بدم که خودت کیف کونی...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال1380
مرد: کجا؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مث جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من... تو رو... می کشم...
زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).
مرد: من... اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره...
سال1400
دختر: چی؟ چی گفتی مرتیکه ی ****؟ دارم بهت می گم ماشین بی ماشین. همین که گفتم. من با الکس قرار دارم ماشینم می خوام. میخوای بری بیرون پیاده برو...
باباه:جیکش در نمی یاد...

زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه...
-- بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو می بخشه